روضه الزینب(شهریار)

اشعار فاطمیه – حسن لطفی

دخترت گریه می کند حالا

روی دستش سه تا کفن مانده

بین این بقچه ای که وا کرده

سه کفن دو پیرهن مانده

**

با نفسهای آخرت گفتیش

این کفنها برای خانه ی ماست

پدر و مادر و من اما

پیرهن ها برای کرببلاست

اشعار فاطمیه – وحید قاسمی

مادردلم گرفته، بگو راه چاره چیست؟

مفهوم سرخ بودن  ابر بهاره چیست؟

کابوس هرشبِ حسنت می کشد مرا

این ماجرای گم شدن گوشواره چیست؟

لعنت به هرکه گفته تو شاهد بیاوری

آخرگناه این سندِ پاره پاره چیست؟

اشعار فاطمیه – محسن حنیفی

تو زهره ای وَ به پایت ستاره افتاده است

به سجده پای تو مریم و ساره افتاده است

هنوز داغ تو گرمی جان خورشید است

به جان گریه کنانت شراره افتاده است

برای روضه ی کوچه کنایه هم کافی است

اگر فقط بشود این اشاره...افتاده است

اشعار فاطمیه – کرامت نعمت زاده

پیش ما گریه می کنی بانو

در دعا گریه می کنی بانو

من برای دل تو می گریم

تو چرا گریه می کنی بانو؟

بعد از آن قصه تا که می گویم

مجتبی گریه می کنی بانو

اشعار فاطمیه – علی اکبر لطیفیان

یک نفر از شاخه هایم کار میگیرد علی

از درخت "باردارت" بار میگیرد علی

هر چند هم با  احتیاط از پیش در رد میشوم

باز رخت من به این مسمار میگیرد علی

زودتر از کشتن گل باغبان را میکشد

به گلی در باغ وقتی خار میگیرد علی

کار من دیگر گذشته از مراقب بودنم

در نگیرد به سرم دیوار میگیرد علی